رها و رونده

رها و رونده

آینه ای را که به ایوان می بردم از دستم افتاد شکست و هزار تکه شد.
به جای آنکه غصه بخورم مینشینم و به دقت تکه تکه ی آینه را کنار هم می چینم.
وقتی همه را میچسبانم میبینم اشتباه کرده ام و چند تکه را جا به جا گذاشته ام .
جوری که گوش هایم را جای دهانم گذاشته ام و چشمهایم تا به تاست .
چشم راستم را جای چشم چپم گذاشته ام .
دوباره مینشیم همه را جا به جا میکنم .
از نو تکه های آینه را به هم میچسبانم
از نو :) D:

پیوندها

از آخرین تصمیم های سال 94

دوشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ
آن روز تصمیم گرفتم از ادمهایی که به نحوی در زندگیم تاثیر گذار بودند تشکر کنم ... اولین ایمیلم را به امیرحسین دادم و از اینکه همیشه میخندد تشکر کردم..... 
حالا بعد از دادن این همه ایمیل و پیام و ...میفهمم اینکه از کسی تشکر کنم و خوب بودنش را یاداوری کنم چقدر برایم لذتبخش تر است تا اینکه بخواهم صفتهای خوبم را از زبان کس دیگری بشنوم..... 
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۴
fateme norouzi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی