رها و رونده

رها و رونده

آینه ای را که به ایوان می بردم از دستم افتاد شکست و هزار تکه شد.
به جای آنکه غصه بخورم مینشینم و به دقت تکه تکه ی آینه را کنار هم می چینم.
وقتی همه را میچسبانم میبینم اشتباه کرده ام و چند تکه را جا به جا گذاشته ام .
جوری که گوش هایم را جای دهانم گذاشته ام و چشمهایم تا به تاست .
چشم راستم را جای چشم چپم گذاشته ام .
دوباره مینشیم همه را جا به جا میکنم .
از نو تکه های آینه را به هم میچسبانم
از نو :) D:

پیوندها

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است


#بخواب هلیا دود دیدگانت را آزار میدهد دیگر نگاه هیچکس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد ....چشمان تو چه دارد که به شب بگوید ؟ شب از من خالیست هلیا ... شب از من و تصویر پروانه ها خالیست هلیا...

#میان بیگانگی و یگانگی هزاران خانه است ...آنکس که غریب نیست شاید دوست نباشد ....آنها میخواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند مینشینند تا بنای تو فرو بریزد آنگاه فرارسنده ی نجات بخش هستند ...تتو رانگین میکنند در حلقه ی گذشتهایشان ...... و در دفتر یادبودهایشان خواهند نوشت .......بر فراز گردابی که تو واپسین لحظه ها را در آن احساس میکنی می چرخند و فریاد می زنند من! من ! من ! من !....باید وجودت در میان توده ی مواج و جوشان سپاس معدوم شود...از یاد مران که اینگونه شناسایی ها بیشتر از عداوت انسان را خاک میکند ......

#آنچه هنوز تلخ ترین پوزخند مرا بر می انگیزد "چیزی شدن " از دیدگاه آنهاست....

#هلیا به یاد داشته باش که ما از هر آنچه حصار افرین بود گریخته ایم...........................................

#گریز اصل زندگیست .... گریز از هر انچه که اجبار راتوجیه میکند...#آه هلیا ...چیزی خوفناک تر از تکیه گاه نیست ....ذلت رایگان ترین هدیه ی هر پناهیست که میتوان جست..

#هرگز گمان مبر که من برای دیدن زنی باز میگردم که زمین خوردگی ضمیر اوست...................................

#تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسانتر است

#سکوت اثبات تهی بودن نمیکند ...............

#من هرگز نمیخواستم از عشق برجی بیافرینم مه آلود و غمناک با پنجره های مسدود و تاریک...... من میخواستم با دوست داشتن زندگی کنم کودکانه ساده و روستایی ..من از دوست داشتن فقط لحظه ها را میخواستم.....

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۴۰
fateme norouzi