رها و رونده

رها و رونده

آینه ای را که به ایوان می بردم از دستم افتاد شکست و هزار تکه شد.
به جای آنکه غصه بخورم مینشینم و به دقت تکه تکه ی آینه را کنار هم می چینم.
وقتی همه را میچسبانم میبینم اشتباه کرده ام و چند تکه را جا به جا گذاشته ام .
جوری که گوش هایم را جای دهانم گذاشته ام و چشمهایم تا به تاست .
چشم راستم را جای چشم چپم گذاشته ام .
دوباره مینشیم همه را جا به جا میکنم .
از نو تکه های آینه را به هم میچسبانم
از نو :) D:

پیوندها

کافکا

پروانه

باد و بارون

پاپیون گلدار

لبخند:)

خوردن سیب و خیار با هم

گل مریم

کوه و ارتفاع

شب بیرون از خونه

کتاب

تنهایی

سفر

رود :رها و رونده

بادبادک های رنگی

لیلا حاتمی و علی مصفا

شازده کوچولو:)

مسخ

زرتشت

انگشتر

خال خالی خالی یا به قول تو خال خالی تنها:)

4خونه های تو هم

.............