آینه ای را که به ایوان می بردم از دستم افتاد شکست و هزار تکه شد. به جای آنکه غصه بخورم مینشینم و به دقت تکه تکه ی آینه را کنار هم می چینم. وقتی همه را میچسبانم میبینم اشتباه کرده ام و چند تکه را جا به جا گذاشته ام . جوری که گوش هایم را جای دهانم گذاشته ام و چشمهایم تا به تاست . چشم راستم را جای چشم چپم گذاشته ام . دوباره مینشیم همه را جا به جا میکنم . از نو تکه های آینه را به هم میچسبانم از نو :) D: